سفارش تبلیغ
صبا ویژن
AGHLY
[ و از او پرسیدند بهترین شاعران کیست ؟ فرمود : ] شاعران در میدانى نتاخته‏اند که آن را نهایتى بود و خط پایانش شناخته شود ، و اگر در این باره داورى کردن باید پادشاه گمراه را این لقب شاید ( امرء القیس مقصود اوست . ) [نهج البلاغه]
    ت

 

ب) عقل و فروع دین

دراینجا دو تقسیم بندی دیگر می توان انجام داد :

1)     – جایگاه عقل در استنباط فروع دین و احکام آن که مربوط به مجتهد است ودر فقه شیعه شاید مهمترین منبع استخراج احکام دین باشد و کسانی که خود قدم در راه اجتهاد بر نداشتند باید تقلید از مجتهد کنند :     شهید مطهری (ره) در این مورد می فرماید : (( در فن اصول فقه ، قاعده ایست که به قاعده ملازمه ، یعنی ملازمه حکم عقل و شرع معروف است ، این قاعده با این عبارت بیان می شود [ کل ما حکم به العقل حاکم به الشرع

(5)

وکل ما حکم به الشرع به العقل ] مقصود اینست که هر جا که عقل یک "مصلحت " و یا یک" مفسده " قطعی را کشف کند ، به دلیل " لمی " و از راه استدلال از علت به معلول حکم می کنیم که شرع اسلام در اینجا حکمی دائر بر استیفای آن مصلحت و یا دفاع آن مفسده دارد هر چند آن حکم از طریق نقل به ما نرسیده با شد و هر جا که یک حکم وجوبی یا استحبابی یا تحریمی و یا کراهتی دارد ما به دلیل " انی " و از راه استدلال از معلول به علت ، کشف می کنیم که مصلحت و مفسده ای در کار است ، هر چند ، بالفعل عقل ما از وجود آن مصلحت یا مفسده آگاه نباشد ( 32 )

2)     جایگاه عقل درعمل به فروع دین : از این زاویه عمل به فروع دین ، تعبدی است . مطالب و مسایلی که از منبع وحی القا می شود ، دو گونه است . برخی از آن یک سلسله دستور العمل هاست ( فروع دین ) که باید به آنها عمل شود تا نتیجه ای که از آن در نظر است حاصل گردد . در این گونه مسایل ، درک و معرفت ، تاثیر زیادی ندارد . بدیهی است که اگر در این مسایل ، معرفت و عمل همراه گردد نتیجه بهتری بدست آید ، به هر حال هدف و منظور در این مسایل ، عمل است نه معرفت" (33) البته همین که احکامی را که از فقها در یافت کرده اند ، بر زندگی روزمره خود تطبیق کنند ،نیاز به مرتبه ای از عقل را دارد که در مراتب عقل ذکر خواهد شد .

آیت الله جوادی آملی به گونه ای دیگر ، با عنوان شکوفایی عقل در پرتو وحی به این مو ضوع پرداخته اند : ( 34 ) " عقل انسان  حق مدار ، کم کم در پرتو وحی الهی رشد می کند و تکامل می یابد ، آن گاه سایه اشراقی خود را بر حس وتجربه   می گستراند و هر جا که که پای او از رفتن ، باز می ماند ، از شجره طو بای وحی مدد می گیرد . وحی در  شکو فایی عقل دو وظیفه دارد : 1- تایید عقل   2- شکو فایی آن

1)     تایید عقل : این تایید در حیطه ای است که عقل توان درک آن را دارد ، ولی چون عقل ، به دلایل مختلفی ، خطا اشتباه  می کند ( این مورد تجربه کا مل عقل است ) نیاز به تایید وحی دارد ، به یقین ، عقل قطعی       و ناب ، هرگز خطا و اشتباه ندارد اما آیا انسان ها ، همیشه به چنین حقیقتی دست می یابند ؟

2)     راهنمایی و شکو فایی عقل ؛ عقل در حیطه هایی توان نظر دهی مستقل ندارد ، وحی عهده دار تبین همه جزئیاتی است که عقل به جهت محدودیت، از درک آنها،ناتوان است. بخشی از این جزئیات ، به چگونگی ارتباط انسان با خداوند و اعمال عبادی وحی اختصاص دارد وبخش دیگر ،امور مربوط به ارتباط انسان نسبت به خود و  موجودات ( عالم خارج ) مانند: حدود ، آداب معاشرت ، معاملات ، حکومت و...... ناتوانی عقل از ادراک مستقل برخی مطالب ، به معنای مخالفت او با آن احکام نیست . زیرا : 1) مخالفت عقل در حیطه ای که در باره آن نظری ندارد ، هرگز معنا ندارد . 2) ناتوانی عقل از فهم جزئیات احکام شرعی پیش از زمان نظر دهی وحی است . اما پس از ارایه نظر وحی ، عقل نه تنها در برابر چنین احکامی مخالفت یا سکوت نمی کند ، بلکه آن را تایید می کند . زیرا احکام جزیی مذکور ، حتی در مواردی که عقل از ادراک آنها ، عاجز است، چون از مولای حکیم صادر شده ، امری صحیح و صائب است .



 
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½:  |  جمعه 86 بهمن 19  ساعت 2:10 عصر 
    ت

 

عقل و دین

مساله رو یارویی عقل و دین ، مساله ای نیست که با ذات و هویت خاص عقل و واقعیت و حقیقت دین ، پیوند داشته باشد .

هیچ یک از مظاهر و نمود های عقل آدمی به خودی خود ، با دین و دینداری نا سازگار ی ندارد . علم و فلسفه و ره آوردهای آن اگر بر طبیعت نخستین و آغازین خود باشند ، یعنی در چهره کشف حقایق هستی و طبیعت پدیدار شوند و در جهت درست و انسانی به کار گرفته شو ند ، نه تنها با دین سازگار می باشند که سعادت مادی و معنوی بشر را به ارمغان خواهد آورد . همای سعادت آن روز بر سر بشر سایه خواهد گسترد که وی عمیقا َپی ببرد که به دو بال نیاز دارد ، بالی از دانش و بالی از ایمان (35) پس عقل و دین ساز واری و سازگاری ذاتی با یکدیگر دارند . به راستی نه عقل در برابر دین می ایستد و نه دین رویا روی عقل و دانش جبهه می گشاید ، بلکه این بعضی رو حانیون و کار گزاران عرصه علم و فلسفه اند که دو چهره

نا ساز وار از علم و دین نشان داده اندو چنین تصور شده که میان آن دو پیوندی وجود ندارد . ما می بینیم که اگر هم خود ادیان و صاحبان اصلی ادیان این گونه نباشند ، ولی غالباَ در میان پیروان و روحانیون ادیان ، این مطلب بوده است که دین را

(6)

به عنوان حقیقی بر ضد عقل و نقطه مقابل آن عرضه می داشته اند و عقل را به عنوان یک وجود مزاحم و یک مانع دین و چیزی که یک انسان متدین باید آن را کنار گذارد و الا نمی تواند دیندار باشد. در ادیان تحریف شده بالخصوص مسیحیت این مطلب را به وضوح می بینیم. (36)

آ مدن  انبیا ی الهی برای به کار انداختن و آزاد ساختن عقل ها و خرد هاست و استادمطهری از جمله هدف هایی که تمامی پیامبران برای پیاده کردن آن مشترک و همسو بو ده اند را، بیدار کردن نیرو های عقلانی بشر و برداشتن زنجیره هایی که عقل و خرد را در بند می کشد ، می شمارد و اعتقاد دارد حتی پیشرفت هایی که بشر امروز در دستاورد های عقلی و علمی پیدا کرده است، وامدار ظهور انبیا ء در سیره تاریخ زندگی انسان است .

حرف ما این است که اگر پیغمبران نیامده بودند و رهبری نکرده بو دند ، اصلاَ این عقل در همان حد کودکی مانده بود و بشر به این حد نرسیده بود ما الان بشر آزاد شده را داریم می بینیم ، می گوییم می رود به کره ماه ، خیال می کنیم اگر پیامبران هم در چند هزار سال پیش نیامده بودند ، بشر امروز باز هم به کره ماه می رفت در صورتی که این پیامبران بودند که آمدند و زنجیرها را از عقل بشر پاره کردند و به او شخصیت دادند.(37)

بشر در ازای تاریخ خود،  بر مدار تقلید و پیروی از نیاکان زندگی می کرده و پایه های زندگی او بر آن استوار است . وقتی پیامبران، امتها را به اندیشه پدید آوردن دگرگونی زندگی ، ایمان به باورها و دستور العمل های رهایی بخش فرا می خواند ند ، سخن آنان در برابر پیامبر جدید این بود که : ما پدرانمان را بر آیینی یافتیم و ما در پی آنان روانیم.(38)

انسانی که در برابر ساخته و پرداخته خودبه کرنش و تعظیم می ایستاده ، خاک و سنگ می پرستید ه و بی هیچ اندیشه ای پیرو راه وروش کهنه و خرافی پیشینیان بوده است و به آن خرسند بوده ، بشری که خورشید و ماه و ستارگان را پرستش   می کرده و حتی انسانهای همانند خود را خدای خود می پنداشته و نه تنها فرمانبر بی چون و چرا ی ایشان بوده که آنان را مالک و اختیار دار هستی خود می دانسته است ، به راستی اگر در چنین سطحی از تاریکی های فکری و عقلی بشر ، پیامبران نمی آ مدند تا چراغ عقل واندیشه را روشن کنند ، روش های نوین زندگی و تفکر را به بشر بیاموزند ، انسان و جهان را به    گو نه ای خرد مندانه تفسیر و روشن گری کنند و افقی باز و نو از حیات ارائه دهند ، آیا هم اکنون بشر در چنین مرحله ای از تکامل به سر می برد ؟ پیامبران فرستاده شده اند تا نعمت هایی که خدا به بشر داده به یا دشان بیاورند و با نمایان ساختن گنجینه های پنهان عقل ها و شکو فا کردن نیروی خرد و خرد ورزی در انسانها به آنان بفهمانند که نباید خرد را در اختیار و فرو دست پدیده ها بدانند ، بلکه پدیده ها و نعمت های طبیعی به تمام درخدمت و فروگرفته شده اندیشه و خرد انسانند(39)

پس در حقیقت بشر در مکتب انبیا و در رو شنای آموزه های وحیانی ایشان به رشد و تکامل فکری و عقلی رسید تا آن که امروز توانست با تکیه بر بلوغ فکری و خرد تکامل و رشد یافته خویش به تمدن برسد . شهید مطهری از یک نگاه ، دین را مجموعه قانون ها و آیین های تکامل اجتماعی انسان تفسیر می کند .(40)و بر آن است که بشر در سایه دین به سر نوشت راستین خود که تکامل همه سویه است ، تکامل در مهربانیها و مهر ورزی ها ، تکامل در احساس ها و هیجان های انسان دوستانه و .... خواهد رسید.(41)

بنابر این ، متن ناب ادیان الهی و راه وحی نه تنها ناسازواری با خرد ورزی و یافته های علمی و تمدن خرد گرایانه بشر ندارند که دستیابی بشر امروز به جنبه هایی از تکامل و تمدن را نیز، بازده و سرانجام کوشش تاریخی پیام آوران وحی و نتیجه طبیعی بیدار گری فکری آنان در ازای حیات انسان می شمارند .

 عقل و دین  در اصل و اساس و به خودی خود نا سازگار نبوده ونه دین عقل ستیز و علم گریز است و نه علم و عقل ، دین و دینداری را از میدان به در شده می خواهند . پس باید در پی شناسایی انگیزه هایی بر آمد که در نا ساز گار جلوه دادن این دو نقش داشته اند . دو گروه عرصه دار این میدان بوده اند:

1-    دیندار نمایان ، گندم نمایان جو فروش ، نا دانانی که نان دینداری مردم را خورده اند و از نادانی و نا آگاهی مردم سو ء استفاده کرده اند . این گروه برای آن که نادانی خود را بپوشانند ، مردم را از علم به عنوان رقیب دین ،       می تر سانده اند.

(7)

2-    " تحصیل کردگان " و " دانش آموختگان بی تعهد " که خواسته اند برای بی قیدیها و فسادو نا هنجاری ها ی اخلاقی خود بهانه و دلیلی داشته با شند . ایمان ، علم و عقل را برای سعادت و رونق و پیشرفت زندگی انسان کافی دانسته و چنین وانمود کرده اند که علم وعقل ، از دینداری باز می دارند .

 در این میان کسانی بوده و هستند که نه با دسته نخست دمسازند و نه با دسته دوم دمخور . اینان راه مستقیم را می پو یند و هم از علم بهره می برند و هم از دین .(42)



 
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½:  |  جمعه 86 بهمن 19  ساعت 2:9 عصر 
    ت

 

عقل در فلسفه اسلامی

عقل در تعریف فیلسوفان مسلمان در صورت نوعیه و حقیقت انسانی ماخوذ است دارای مراتب و انواعی است .برخی از مراتب ان مجرد تام بوده و در ذات و فعل خود بی نیاز از ماده است . این معنای از عقل ارتباط تدبیری با بخشی خاص از عالم و یا موجودات طبیعی ندارد وتاثیر آن نسبت به همه اجزاءطبیعت یکسان است.عقلی که دارای تجرد تام است ،در تعریف و هویت نفس انسان حضور ندارد .عقلی که در نفس انسان ماخوذ است ، موجودی است که به حسب ذات خود مجرد است و لکن در فعل وتدبیر خود نیازمند به ماده  است . این معنای از عقل، اولا دارای دو بخش عملی ونظری بوده وثانیا به حسب قوه و فعل دارای مراتبی است.

عقل نظری به ادراک حقائق می پردازد ،و عقل عملی به حوزه تدبیر ،عزم وجزم نظر دارد و در قلمرو رفتار قرار می گیرد .اراده وگرایش آدمی گاه متوجه امور و حقائق محسوس و مادی بوده وگاه در حوزه امور خیالی و وهمی می باشد .از کشش و دفعی که در محدوده حس و خیال قرار می گیرد با عنوان شهوت و غضب یاد می شود .و گاه نیز اراده و عزم آدمی متوجه اهداف و آرمان هایی است که توسط عقل نظری شناخته شده و تائید می شود این نوع اراده وکشش در محدوده عقل عملی قرار     می گیرد . همچنان که گفته شد، برخی از افراد از عقل نظری قوی برخوردارند و لکن عقل عملی آنها ضعیف است ،بعضی عکس گروه نخست می باشد ، بعضی دیگر هر دو عقل آنها ضعیف می باشد و گروه آخر کسانی هستند که در عقل نظری و عملی توانا هستند .شیخ اشراق گروه آخر را فیلسوف کامل می داند .(43)

  

منابع و مآخذ:

1-سید محمدحسین طبا طبائی ،تفسیر المیزان،ج2 ،ص396،ذیل ایه 269 بقره

2-اصول کافی ،ج1 ،باب عقل و جهل ،روایت 1

3-غررالحکم ،ص51

4-امام موسی کاظم (ع)،فقره 28 ،روایت هشام

5-میزان الحکمه،ج6 ،ماده عقل

6-تحف العقول،ص463

7-نهج البلاغه،خطبه اول

8-امام موسی کاظم(ع)،فقره 15،روایت هشام

9-اصول کافی ،ج1،باب عقل وجهل،روایت1

10- اصول کافی ،ج1،باب عقل وجهل،روایت6

11-بحار الانوار،ج1،ص82

12-اصول کافی ،ج1،باب عقل وجهل،روایت 29

13-بحار الانوار،ج87،ص7

14-بحار الانوار،بیروت،ج1،ص29

15-وسائل الشیعه ،طبع موسسه آل البیت،ج15،ص208

(8)

16-آیت الله جوادی آملی،شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی،ص119

17-اصول کافی ،ج1 ،ص11

18-شهید مطهری ،آشنایی با قرآن،ج1و2،ص169

19-آیت الله جوادی آملی،شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی،ص119

20- آیت الله جوادی آملی،صورت و سیرت انسان در قرآن،ص235

21- آیت الله جوادی آملی،شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی،ص119

22 - آیت الله جوادی آملی،شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی،ص119

23 - آیت الله جوادی آملی،شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی،ص122

24 -آیت الله جوادی آملی،شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی،ص120

25-ده گفتار ،شهید مطهری،ص51و52

26-مصباح الشریعه،باب 38،ص223

27-بحارالانوار ،ج1،ص87

28- ده گفتار ،شهید مطهری،54

29-انسان وایمان ،شهید مطهری،ص66

30-اصول فلسفه و روش رئالیسم ،ج5 ،ص12و13

31-انسان کامل،شهید مطهری ،ص152

32-عدل الهی ،شهید مطهری،مقدمه،ص31

33- اصول فلسفه و روش رئالیسم ،ج5 ،ص12و13

34- آیت الله جوادی آملی،شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی،ص128

35- امدادهای غیبی اثر شهید مطهری ص 8 .

36- تعلیم و تربیت در اسلام  شهید مطهری ص 271 .

37 - مجموعه آثار شهید مطهری ج 4 ص 364 .

38- سوره زخرف آیه 22 .

39- نهج البلاغه ترجمه شهیدی ، ج 1 ص 6 .

 40- تکامل اجتماعی انسان، شهید مطهری ص 33 .  

  41- تکامل اجتماعی انسان ، شهید مطهری ص 28 .

  42- بیست گفتار  شهید مطهری ، ص 214 – 215 .

43-حورا،(کیهان،مورخ9/7/1384 ،ص12 )



 
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½:  |  جمعه 86 بهمن 19  ساعت 2:6 عصر 
<      1   2      

    ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½اگ
ابن سینا و تشیع دوازده امامی
[عناوین آرشیوشده]